مَـثَلِ «وَرخوسیِ اُسبُج، حَرفی بَ»
وَرخوس یعنی کسی که کنارِ تو میخوابد، مونس شبهایِ تنهایی.
از آنجا که در فرهنگ سنتی ما، تنها خوابیدن خوشایند نبوده و حتی در دین هم امری مذموم و ناپسند میباشد، آدمهای قدیمی، سعی میکردند که هیچگاه شب را به تنهایی جایی سر نکنند و بسیار بودند آدمهای تنهایی که دست به دامن همسایگان یا فامیل میشدند برای اینکه یکی از آنها شب را برای خوابیدن به خانهشان بیایند.
مثلاً خودِ من در بچگی، شبهایی که مردِ همسایه شیفِ کاری بود، برای خوابیدن به خانه نوعروسِ او میرفتم تا تنها نباشد و نترسد.
به این رسم در طالقان، وَرخوسی میگویند.
واضح است که ورخوسی، در حقیقت یک نوع محبت، لطف و خدمت در حق آشنایان و همسایگان است اما در این مَثَل، تذکر و هشداری نهفته است و میگوید: فکر نکن فلانی که برای وَرخوسی به خانه تو آمده، قصدِ خیر و خوبی کردن دارد، نه...! او فقط آمده تا خبرهای خانه تو را بگیرد و بین بقیه پخش کند. یعنی برای جاسوسی و خبرچینی آمده. این آدم جاسوس، به کنایه، اُسبُج یعنی شپش، نامیده شده است.
خلاصه که در این روزگاری که خیلیها سعی میکنند با سردرآوردن از رازِ زندگی دیگران، برای خودشون پلههای ترقی بسازند، مواظب اونهایی که تو خونه زندگیتون راه میدید باشید.
با سپاس از نقل کننده مَثَل: بانو منیرسادات میراحمدی
تهیه شده در گروه طالقانی درجی