مدیر لایقِ طالقانی
پاسخگوترین مدیر البرزی، هم ولایتی عزیزمان
جناب آقای ابوالحسن قورچیان
انتخاب شد.
این حسن انتخاب را به ایشان، خانواده محترمشان و همه طالقانیها
تبریک می گوییم.
با آرزوی سربلندی دیارمان
پاسخگوترین مدیر البرزی، هم ولایتی عزیزمان
جناب آقای ابوالحسن قورچیان
انتخاب شد.
این حسن انتخاب را به ایشان، خانواده محترمشان و همه طالقانیها
تبریک می گوییم.
با آرزوی سربلندی دیارمان
یکی بَ... یکی که این روزا دیگه دنی!
آها ببه جان، این قشنگه طالقانمان، یه روستا داره به نام مینواُوند... اون دی یه پسری داشت که برای مردم خاطره سازی کُرد...
ای جانم به آن شوتهایی که چپ پا میزَه...
یه سالی که هوا سرد بَ، هِمینان با غیرت و تلاشی که نشان بودان، به یه جان کـَنُشی که جان به لب برساند، تیم ملی ر بَرساندُند به جام جهانی...
آها ببه جان، یکی بَ... که دیگه دنی...
روحت شاد هم دیاری
مهرداد_میناوند
از آبادی میناوندِ طالقان
زادۀ ۹ آذر ۱۳۵۴ – درگذشتۀ ۸ بهمن ۱۳۹۹
آقای محمد برایمان نوشتند:
بنده عضو کانال درجی هستم. دیدم گویش طالقان خیلی به مازندرانی شباهت دارد. مخصوصاً گویش بایزرودی و ناریان و دیزان که به گویش شهرستان چالوس، به شدت نزدیکه. گویش چالوس، کلاردشت و عباس آباد، از نظر دستوری با گویش منطقه بالاطالقان یکی هست. مثلاً در چالوس میگویند: «درشومه». در بالاطالقان نیز: «درشُمه». یعنی: دارم میروم. حالا همین کلمه در تنکابن: «دره بوشوم»، در رامسر: «شادرم»، در شرق گیلان: «شو درم» و غرب گیلان: «شوندرم» و فومن: «شاندرم» تلفظ میشود که همگی به همان معناست.
جالب اینجاست که گویش چالوسی، از نظر واژگان و آوا تحتِ تأثیر گویش کُجور است ولی از نظر صرف و دستوری، با عباس آباد و کلاردشت، یکی است.
به نظر بنده، تعاملات فرهنگی بین این نواحی، باعث ایجاد قرابت و نزدیکی گویشی در طالقان و چالوس شده است.
عکس از: علی شفیعی
در ادامه «واژه نامه بزرگ تبری/طبری» را خدمت دوستانِ درجی، عرضه میدارم. (در کانال درجی قابل دریافت است.)
وقت زمستان شد و یلدا رسید برف زمستانیِ زیبا رسید
کرسی و گرما و دَمِ برف سرد نوبت یخ کردن تنها رسید
وقت انار است و چراغ و سرور دورهیِ حرفِ ننه سرما رسید
بزم خوش شادی ما جور شد قصهی افسانه و لیلا رسید
باز زِ مجنون خبری میرسد لیلی و دیوانگیِ ما رسید
صحبت شیرین شدن کام شد تیشه فرهاد به خارا رسید
وامِق و عاشق شدنش شهره شد نامه این عشق به عذرا رسید
عشق مثالش پرِ پروانه گشت شمع شعارش به ثریا رسید
باده بیارید که جمعیم جمع قهقهه در گنبد مینا رسید
چشم بد از مجلس ناصح به دور وقت زمستان شد و یلدا رسید
یلدا مبارک
شعر از: ناصر باریکانی طالقانی (ناصح) خوانش از: فرشید فلاحی طالقانی
شمالیترین روستا: اسفاران جنوبیترین روستا: اورازان
شرقیترین روستا: گراب غربیترین روستا: پرگه
وسطترین روستا: گزینان (جزینان)
بلندترین (مرتفعترین) روستا: آسکان پایینترین (کم ارتفاعترین) روستا: کلارود
اقامتگاههای مهم طالقان که در حقیقت روستا نیستند:
آیین کلایه، شریف کلایه، کمپ سنگبن، لات پردسر (یا همان روستای ایستا/ترک آباد/منتظران)، شهرک مهستان، میان بیشه، زرعکان، سفید گوران، کیامحله، سیف بنه و محسن آباد
نقشهای قدیمی و هزار و صد ساله، که سرزمین دیلم و طبرستان و نواحی همجوار آن شامل جرجان، طالقان و ری را نشان میدهد.
سرزمین دیلم و طبرستان، همان نواحی جنوبی دریایِ مازندران، شامل استانهای گیلان، گلستان و مازندران امروزی است.
انجمن خوشنویسان خبر داد: پرونده استاد غلامحسین امیرخانی، به عنوان گنجینه زنده بشری خط نستعلیق، واقع در موزه میرعمادِ مجموعه فرهنگی سعدآباد، که توسط شورای ثبت میراث ناملموس و حاملان آن، ثبت ملی شده بود، ابلاغ گردید.
به گفته یکی از اساتید خوشنویسی، استاد امیرخانی یک لقب و یا یک واژه نیست، بلکه یک مفهوم اجتماعی است. یک منشور چندوجهی است که فرهنگ، هنر، ادب و مهربانی از آن ساطع میشود. به حق ایشان را «پدر خوشنویسی معاصر ایران» مینامند.
استاد غلامحسین امیرخانی در بهمن ماه سال 1318 در طالقان به دنیا آمد. پدرش (زنده یاد رستم امیرخانی) معلم بود.
او در مراسم بزرگداشت خود درباره تاثیر پدر و مادرش بر زندگی خود گفته بود: «مادر و پدر من از نظر ویژگیهای انسانی نمونههای خیلی خیلی درخشان نسل خودشان بودند. مادری که از نظر عاطفی بینظیر بود و پدری که از نظر صبر و متانت شاید کمنظیر. اگر چیز کوچکی از آنها به من ارث رسیده باشد، به عنوان سعادتی است که ما به عنوان توفیق الهی از آن نام می بریم. اما حتما دهها شرط در کنار هم قرار میگیرد تا آن توفیق را به وجود میآورد».
زمانی که وی پنج ساله بود، به همراه خانواده به تهران آمدند و پس از اقامت یک ساله در تهران، به یکی از روستاهای اطراف قزوین و سپس طالقان عزیمت کردند. غلامحسین، کلاس اول دبستان را در زادگاهش گذراند. سپس خانواده مجدداً به تهران بازگشتند. او مابقی دورانِ ابتدایی را در خیابان ظهیرالاسلام، مدرسه مسعود سعد گذراند. دوره دبیرستان را همراه با کار، در کلاسهای شبانه طی کرد. در سال 1338 و از سن بیست سالگی، با استاد سیدحسین میرخانی آشنا شد و با تأثیر از استادش به صورت حرفهای به سمت خوشنویسی گرایش پیدا کرد و به آموختن این هنر پرداخت. سپس با ممارست فراوان توانست در این هنر، سرآمد شود.
در سال 1340 در اداره کل هنرهای زیبای وزارت فرهنگ و هنر سابق (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امروز) با سمت خطاط استخدام شد. چهار سال بعد و در سال 1344 زمانی که انجمن خوشنویسان ایران تأسیس شد، از اعضای هیأت موسس آن گردید و از همان دوران، به عنوان مدرس در این انجمن، به تعلیم خوشنویسی مشغول شد. در مدت زمانی کمتر از یک دهه و در سال 1353 موفق به دریافت درجه استادی خوشنویسی از انجمن گردید. سال 1358 به درجه «استاد ارشد» نائل شد. در همان سال، ریاست شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران را برعهده گرفت.
او تاکنون کتابهای زیادی را با خط منحصر به فرد خود تحریر کرده که از جمله آن میتوان به گلستان سعدی، دیوان حافظ، رباعیات خیام، دیوان خواجوی کرمانی و فرازهایی از شاهنامه اشاره کرد. او در نگارش خط نستعلیق، از ریز و درشت، دستی قوی و مهارتی مثال زدنی و فوق العاده دارد. او را یکی از برترین نستعلیق نویسان حال حاضر ایران میدانند. استاد مقالاتی را نیز در زمینههای مختلف خوشنویسی تدوین و شاگردان بسیاری را تربیت کرده است. از جمله مهدی فلاح، کرمعلی سالخورده، امیراحمد فلسفی، علی اشرف صندوق آبادی و جواد بختیاری. ایشان در دهها نمایشگاه فردی و گروهی در داخل و خارج از کشور، از جمله انگلستان و فرانسه شرکت نموده است.
در سالهای 1378 و 1388 (برای دو مرتبه)، نشان درجه یک فرهنگ و هنر ایران به ایشان اعطا شده است. همچنین در سال 1381 به عنوان چهره برگزیده همایش «چهرههای ماندگار» انتخاب گردید. در سال 1395 نشان شوالیه، بالاترین نشان فرهنگی کشور فرانسه، به دلیل تلاش ویژه در راه اعتلای فرهنگ و هنر، به ایشان اعطا شد. در سال 1398 نیز خیابانی در تهران (در محدوده شهرآرا) به نام ایشان نامگذاری گردید. همچنین فیلم مستندی با نام «قلم عشق» درخصوص استاد به کارگردانی خانم سمیرا رجبی ساخته و با اتمام کامل مراحل فنی هماکنون آماده نمایش شده است.
با آرزوی سلامتی و توفیقات بیشتر برای استاد
از خاکیم و به خاک دی وِمیگردیم
رحلت از دنیا و داشتنِ زندگی اُخروی، از اساسیترین باورهای مسلمانان است که مردم طالقان هم به آن اعتقاد راسخ دارند. به هرحال، مرگ، جزئی فراموش نشدنی و غیرقابل حذف از زندگی است. از این رو مراسم کفن و دفن در طالقانِ قدیم، خیلی خاص برگزار میشده است. رسومی که متأسفانه در حال فراموشی است. در این مقال و مجال، سعی داریم مروری داشته باشیم بر این آداب و رسوم قدیمی، ضمن آنکه آرزوی سلامتی و طول عمر برای همه عزیزانمان داریم.
متن به گویش طالقانی است.
اون موقان کو بلندگو و تُلفُن و تُلُگرام دَنُبَه، هر گاه ناغافُل اذانی صدا در میامه، خبر از فوت کسی هامیدا. مردم دَس بُکار میگردَن، به کمک هم قبر میکندون. طالقانی قَبران، قشنگ و گَته و دلبازه. یه اصطلاح دی دارُن که میگو: «قبر مرد تا دوش، قبر زن تا گوش» یعنی قبر مرد ر تا اندازهی کتف یک مرد با قد معمولی میکَنُن و زنی قبر ر تا گوشش، یعنی جیرتر میشُن. آخه زُناکان همه جا باید قَهیم باشُن، حتی موقع مردن. این که زنی قبرِ گودتر میکندن، شاید به این خاطره که کفن دزد حالیش گرده زنانه نامی خاکه، غیرت کنه دی کفنی سراغ نشو. در واقع با خاک اون پایین، یه چیزی شبیه تابوت منتها جمع و جورتر میکنُن. آن گودی که ما از بالا مِینیم، پایین جمع و جور و تنگ هسته.
قدیمان غسالخانه کو دَنُبَه، معمولُاً میتَ یا در خانُشی حیاط میشوردون یا در روخانَهای کُنار یا در مچُد. میتَ تخته سنگی رو میشوردون. اول با اِو و سُدر، دویّوم با اِو و کافور دستَ آخُور با خالی اِوْ. سپس اونه کفُن میکوردون. کفن که به آن «خلعتی» دی میگُتُن عبارت بَ از لُنگ، پیرهَن و سرتاسری که از پارچه نخی و معمولاً سیفید تهیه میگردی. اگه میت، زُن بَ یه مقنعه دی سَرش میکُردُون و یه پارچه دی دور کمر و سینه میبَستُن. بعد اگه میت بُرد یمانی که سوغات مکه بَ یا لباس احرام داشت، اونی همراه دی میپوشاندُن. مستحب بَ اوشانی که به فکر سفر آخرت بییَن، از قبل روی کفن با زعفران و مُشک و گاهی با گِلِ تربت ایمام حسین، دعا، شهادتین یا جوشن کبیر مینوشتُن.
اگه تابوت داشتُن که چه بِیتَر، اگه دَنُبَه، یه نَمُد مینگَتون چَپَری رو و میتِ اونی همرا به قبروستان میبردون. میت با یه پارچه، شمط یا پتو پوشانده میگردی. اهالی دی با بوگوتونَ اذکار «لا الا الله محمد است رسول و علی ولی الله» او ر مشایعت میکُردُن. سپس اونی سریندان نُماز میت میخواندون و پس از تلقین اونَ قبری میان، هامینان. تمام میتان، رو به قبله میخُسُن، یعنی به پهلوی راست، در حالی که صورتشان رو به قبله هسته و پاهانشان سمت امام رضا. همه در یه حالت و یه جهت! بعد کفن میتِ پَس مینُن و صورتش دی مینگنُن خاکی سر.
رسمه میتی زیر بغلان چو مینگنُن. دو تا چو هسته هم قد که میگن «پَرِ بنی چو» که باید تازه دار دِ بکنن (بهتره چوب بید باشه) و روش آیه قرآن مینویسُن، بعد مینگنن میتی دو تا بازویی بغل. یه بار آبّام دِ سوال کوردُم چُبَه میتی بغلان چو مینگَنُن؟ بگوت شایُد نکیرَ مُنکُرَ اونی همرا بَزونه! اما آبّا شوخی میکورد. سنت اون دو ترکه چو، بنا به توصیه امامان هست که فرمودند باعث تأخیر و کاستن از عذاب میت میگرده و اُسمش جَریدَتین هست. در قسمتهایی از بدن میت دی پنبه میذاشتُن.
بعد نوبه «پس تلقین» میرسی. در هُنگام تلقین شخصی میت تَکان هامیدا. بعد سنگ میچینُن سرش تا به کله میرسه که روی میان گورَ با لانَه یا لَحنه (سنگ پهنی که لَحَد نام دارد. امروزه از بلوک سیمانی بهجای آن استفاده میکنند) میپوشاندون و اونی رو رَ شُفته میریختون و با خاک قبر پُر میکوردون. بعد بالای مزار، یه سنگی هامینییَن.
رسم بَ شب اول قبر اونی رو تَش میکوردون تا کفتاران قبر نُشکافون. میگوتُن گورکن و کفتار میا جنازه رِ در میوره تا باخوره، لذا تَش روشن میکُردُن تا جَک و جانور بَتَرسه. بعد، تا هفت شب، میتی بَ فانوس میوردُن و شب تا صبح، قبری سَر، فانوس روشُن میکُردُن.
در هنگام تدفین از مشایعت کنندگان با حلوا که که به آن «حلوای پیش خاک» میگوتُن و در چلک مییَشتون، پذیرایی میکُردُن. اوشان دی با قرائت فاتحه، سوره اخلاص و صلوات، خیراتِ پاسخ هامیدان.
شام غریب، ختم، هفت و چُلَه و سال مراسُمَ مخصوص به خود رَ داشت که در این مقال جا نیمیبو.
تصویری از امامزاده و مزار روستای اورازان. عکس از: محمدعلی نادعلیزاده - پایگاه خبری جماران
رسوم بعد از تدفین:
یکی از بهترین رسوم طالقانی بعد از تدفین، بردن «تَلِ کاسه» برای خانواده ی داغدار است. در اسلام مستحب است همسایگان و فامیل، تا سه روز برای خانواده عزادار غذا بفرستند. در طالقان این رسم اجرا میگردی، برخلاف الان که همه دِمیرجُن خانه متوفی و شام ناهار میمانن، در قدیم خانوادهی عزادار اصلاً غذا نمیپَت و همسادگان و آشُنایان اوشانیب غذا میبردُن که به این غذا میگُتُن: «تَلِ کاسه».
رسم بعدی، «سَر بتاشیَن» و اصلاح کُردُن بَ. در قدیم، بعدِ هفت، میشیَن صاحب عزایی خانه و او ر عزا دِ درمیوردُن. ولی الان بعدِ چهل، این کارِ مینُن. برای این کار، معمولاً زِنکانی بِ پارچه و حنا میبَرُن و مردکانی بِ پیرهن و اوشانی سرِ دی میتاشیَن و اصلاح میکُردُن.
بَد و بیراههای مرتبط:
لَتی سر بُشورد! کافورُت کُنُن! قُبلهای رو هاکِویی! کفن کورد! تختهای سر دُکُرد! عزّات باخُرُن!
برخی باورها و حواشی مرتبط:
و آخر سخن:
قبل از به دنیا بیومیَن داخل آبیم. بعد وارد هوا میگردیم. بعد که بُمردیم میشیم خاکی بُن.
خدایا این چرخه آب و باد و خاک ر به آتش ختم ناکن. الهی آمین
همیشُک تنُتان ساق
مشارکت کنندگان در تهیه این متن:
آقایان شهرام صادقیان، پدرام سوداگری، مهدی رضاخانی، ابوالفضل یزدانی و خانمها سیده فاطمه میرتقی و سیده مریم قادری
خبر خوش آن که الحمدلله طالقان جانمان در لیست شهرهای سفید بیماری کرونا قرار گرفت. بیشک بعد از لطف الهی، رعایت بهداشت و طرحهای فاصله گذاری اجتماعی و دستورالعملهای ستاد مقابله با کرونا و با همت مردم فهیم طالقان و همکاری نهادها و ارگانهای مسئول، در ایجاد و تثبیت این وضعیت، نقش عمدهای داشته و دارد. امید آن که بلاهای اینچنینی هرچه زودتر از کل کشور عزیزمان رخت بربسته و از صحنه گیتی به کل محو گردد.
در ادامه متنی را که در روزهای اوج بیماری کرونا توسط آقای حامد نجاری نوشته و در کانال طالقانیها منتشر شده است را میخوانیم. به نیت لبخند روی قشنگِ تُوکِتان.
چند روز پیش کاری سر دِبی یَم ولی بیکار. لعنة الله بر این ویروس منحوس یِزید صفت که همه دنیا کار و زندگی دِ بَکِتی ینه. از حق صُحب تا نُمازی مَغرُب دو تا مُشتر این دوکانی میان نمیا اقلکن دوتا فاحش هادیه آدومِ.
خلاصه، موباله دَس گیتوم و تلگرامه واز کُردُم. تقریباً هیچ گروه وکانال و در و دوجه ای دَنِبه که اسم این بیصحابه کورنا میانش نباشه. هر جایی دی دل میشی خبر بِزی ین اِندی مبتلا گِردی یَنه، اندی بَموردی ین، اندی میخوا هله رحمت خدا بشون. اندی زنده درشی یَن ولی هیچ معلوم نیه بعدا بخوا رحمت خدا بَشُن یا نَشُن و خلاصه اگه کورنا نکوشه این اخباران سُل باد دِمینگنه آدُمه میکوشه.
ای خدا جان، این کمونیسته ویروس بیصحاب کُجه دِ دریمی آخه؟!
بَتم بَشُم دنیای مجازی طالقان ببینم چه خبره؟ اول کانال طالقانیها، خجیره کاناله آخه، ادمینانُش همه مایی قِدیمه رفیقانُن، همه خجیره بَشورد دَشورده یالُن. البته یکی یَشان یقدی تور توری مینه گاهی وقتی ولی مایی عِزیزه رفیقه، بگذریم... خیلی اوشانه تعریف دی کنی مُندشان جَر میشو ایسه مایی سُلامه دی علیک نمیگیرون! وُلاااااا
القصه، کانالی میان بِدی یم یکی پیام مردمی بزیه که آقاجان، این طالقانی جاده رِ دَبِندین تا دیر نگردیه این ملعون ویروس اقلن طالقان نیا، طالقانی هوا سرده اکثرا دی پیر آدوم زیاده دَرِ و خلاصه یه مدیریتی گرده...
پیش خودم بگُتُم که باریکلا، حرف حساب بزی و بقولی پیشگیری همیشه درمان دِ بیهتره. از طرفی خیلی راحت دی میشا مدیریت کوردون. یه نیم باند جَعده ( جاده ) ویشتر نیه گو، کلاَ میخوا جاده ای دل راه بِشی بایس مواظب باشی دَس و پَرت نامحرمه که از روبرو میا وَرا نیگیره، البته یه چهار بانده جاده دی داریم منتها استفاده نمینیم. جزو میراث فرهنگی ملموس طالقانه. آنطور که ویل دورانت در تاریخ تمدن بَگُتیه کلنگ اولیه در دوران پارینه سنگی بِزیه گِردیه. بعدش در زمان اردشیر چهارم یقدی اوره هُموار کُردی ین بتانه چاپار اویی سر حرکت کنه نامه برسانه .حتی برای مدتی جزوی از جاده ابریشم بیه. مارکوپولو سفرنامه ای دل اشارتی به آن کوردیه. منظور اینکه اون چهار بانده جاده جزوی از میراث کهن طالقانه که طالقانی آدومان همیشه خِویی میان اون جاده د رفت و آمد میکوردی ین. اصلاً ضرب المثل داریم که میگو ایشالا پیر گردی رو ایشالا اون یکی طالقانی جاده ای سر بِشی و وَگِردی. حالا اینان به کنار، همشهریانی که درس تاریخ بُخوانسی ین بهتر میتانُن نظر هادی ین .
بعد از اینکه اون پیام مردمی رو بخوانسوم حقیقت خوشحال گردی یم.
ایضما کانالی دل خبر بزی ین که از طرف مسئولین طالقانی جاده تحت کنترل قرار بیگیت و جز افراد بومی که برای انجام کاری بِشی ین کسی نمیتانه تشریف بیوره طالقان .تازه اوشان دی باید تست هادین تب و لرز و قولنج نُداشتی باشُن. دواره پیامهای مردمی بزی ین کانالی دل:
برار جان، خواخور جان، شمایی بُلا مونی سر
ویروس شمایی خانه ای سند منگوله دار و شمایی سُجلِ نگا نمینه که طالقانی آدومید یا گیلانی آدوم؟! همانقدر من و شما میتانیم ناقل این بیصحاب ویروس باشیم که اون بابای غریبه که عمرش طالقانه ندیه، چه فرق مینه؟ چه فرق مینه ترک و بلوچ و لر باشیم یا طالقانی؟ هرکس بیرون د میخوا دلایه ممکنه ناقل باشه. اصلا ناقل دی نباشی هیچ بُلا دی نُداشتی باشی، این ورف و خُنُکی دل میخوا بِشی طالقان چه کنی؟ مال داری؟ قال داری ؟ یال داری؟ بنیش خانه تی دل آخه خانه ت آبادان. اندی درن طالقان مایی آقا ،مایی ننه ، پیر آدومون، خدای نکرده بخوا این ویروس طالقان فراگیر گرده حالا حالاها در نمیشو. طالقان سرده. کفیکون دو ماه گرمی ویشتر نداره گو، ایمسال دی گردیه خدایی ورف انداز. اندی کوچان ورف دَرِ نمیشا راه بِشی ین.
مُن دی میدانم شمایی دل تونگ هاییتیه، میخوا بشین خاکی سر، میخوا بشین خانه زندگی یتانه سر بزنین،میخوا بشین آقا ننه رو سر بزنین، اما وضعیت اُضطراریه ، همه باید باور کنیم که از یکسری خوشایند هامان باید بگذریم.
فکر میانبر بزی ین نباشیم، میخوا همدلی داشتی باشیم تا به امید خدا این مرض زهر ماری ردگرده.
بندگان خدا عوامل و نیروهای انتظامی و هلال احمر این ورف و سرمایی دل جاده ای سر خدمت مینون ماییبه، اوشانه اندی کوری هانِدین. عملا یک جنگی میان دَکِتیم ، موشک و خمپاره بیماری بر سر خانه سلامتی همه ماست، اونوقت دهوا دِریم خانه ای پرده صورتی باشه یا بنفش؟! این عادات و روند زندگی برای شرایط عادی تعریف گردیه نه این شرایط و بحران!!!
خدا همتانه بداره، خدا همتانی بلا بلی رو دور کنه، یقدی اتحاد و همدلی داشتی باشیم تا به امید خدا بتانیم این مرحله رو دی رد کنیم بشیم مرحله بعد!
نترسید خانه و ملک و سامانتان جاشی سر دَرِ فُرار نمینه، پا درنیوردیه.
مرحله بعدی فوران آتشفشان دماوند و برخورد شهاب سنگ و حمله موجودات هوشمند فضایی اَسه، باید بتانیم بشیم مرحله بعدی تا همگی باهم ببینیم فضایی یانی قیافه چطوره!!
خداوند پشت و پناه همه نازنین همشهری های طالقانی خودم
قابل توجه عِزیزان راهداری و ایست بازرسی اینکه شما دِ خیلی تعریف کُردُم یه پارتی وازی کنین بی یَلین مُن رد گَنوم بَشُم طالقان دُق مینوم بُ خدا!!!
نویسنده متن: آقای حامد نجاری (اهل روستایِ گورانِ طالقان)
دلا بنگر که اینجا طالقانست تجلیگاه و مهدِ عارفانست
بدیده چون عزیـزی و نگاری سراسر جایـگاهِ عاشقانست
فکنده دامنِ پرچینش البـرز چو مادر از برایش سایبانست
چنین بیحاصل از این بحر مگذر که بس گوهر به دامانش نهانست
به مستی جامِ شَهرودش سراسر زِ عُلیا تا به سُفلایش روانست
بهاران بلبلش از شوق و مستی زِ شب تا به سحرگه نغمهخوانست
به تابستان چنان خرم شود باغ که گوی روشه و باغِ جنانست
خزان آید ولیکن نی غمانگیز که شاد از رنگ و جشن گردکانست
زمستانست و برفش بر تنِ کوه چو رختی از حریر و پرنیانست
بیا زاهد که رازی با تو گویم بهشتی را که خواهی طالقانست
شاعر: آقای جعفر قواعد
عکس از: آقای سعید ملک کیانی
کانال طالقانیها