آن زمان که در کنجی مینشینیم و دفترچه خاطرات رو ورق میزنیم، در مییابیم که ای عجب، بسیاری از لحظاتی که با لذت سپری کردیم در خانههایی بوده که با در و دیوار و پستو و ایوان و تنورستان و حتی نردبان آن هم، به قولی عشق میکردیم و هویت لذت گذشته را در منازلی این چنینی لمس کرده بودیم.
امروز وقتی میگوییم برویم طالقان یا فلان ییلاق، عملاً جاذبههایی که در مخیله نقش میبندد طبیعت است و آرامش و تفریح .به راستی شده است که امروز دلتان برای در و دیوار خانه تان در طالقان تنگ شده باشد؟یا اگر تنگ شده، این دلتنگی به اندازهای هست که شما را ترغیب به رفتن کند؟ آیا اساساً هیچ تصویری در حال حاضر، در ذهنتان از خانهتان در طالقان دارید که موجب وجد و شوری در جان شود؟
صد البته که جوهر کلام، بازگشت به خانههای کاهگلی که از لحاظ مقاومت و بهداشت و آسایش در سطح پایینی بودند نیست. تا صد سال گذشته اکثر منازل در سطح کشور، از پایینترین استاندارها برخوردار بود و چه هزاران هزار انسانی که به هنگام وقوع زلزله در زیر آوارهای این خانهها جان دادند. چه کودکانی که به علت نبود بهداشت مناسب در این منازل فوت نکردند. چه بیماریهایی که در سطح جامعه تسری پیدا نکرده و هکذا...
آن چه میخواهم بگویم فقط فقر و فقدان هنر معماری در سازههای ویلایی و حتی شهری ماست. آن چه محصول چند هزار سال فرهنگ و هنر و اصالت ما متناسب با جغرافیا و فرهنگ و آداب و دیانت و روحیات و خلقیات ماست. هنری که خاک و چوب و آهن را چنان در هم میآمیزد که گویی خانه سکوی عروج روان به ملکوت شده است.
متاسفانه ما نتوانستیم ادغام صحیحی از تجدد و این میراث ارزشمند تا به امروز داشته باشیم و تقلیدوار سراهای چند صد میلیون تومانی میسازیم متناسب با آسایش تن و این در حالیست که ما وارث معماری بیبدیلی هستیم که خانههایش سرپناه روح و روان هم بوده.
امروز در روستاهای طالقان شاهد ساخت مساجد چند طبقه با هزینههای بسیار بالا هستیم که متاسفانه فقط یک سازه است و اگر گنبد و گلدستهای بر سر آن نباشد، در چشم ناظر گمان میرود یا مدرسه است یا درمانگاه و کمترین هنری از معماری ایرانی اسلامی که بستری فراهم میکند برای عروج خیال نیایشگر در آنها دیده نمیشود. تقلید پشت تقلید... کپی پشت کپی... رخوت پشت رخوت...!
در طالقان امروز ویلاها کمترین تناسب محیطی را دارا هستند و در بهترین حالت همان سازه شهری تهران ناگهان بر کوهی سر بر میآورد. خانههایی با نمای روز شهری که وقتی دو ساعت در آنها مینشینی از یادت میرود که در طالقان هستی و وقتی از خانه خارج میشوی تلنگر میخوری که ای بابا اینجا طالقان است.
معماری ایرانی در یک کلام درون گراست و توجه ویژهای به احوال و روحیات و ما فی الضمیر انسان دارد. مطبخهای غیرِ اُپن، ایوان، شبستان، اتاقهای مجزایِ منتهی به ایوان، حیاط و باغچههایی که در یک گردش کیهانی گویی منتج به مرکز آن آب و حوض میشود .سرویس بهداشتی در خارج از خانه و تنورستان و دهها شاخص دیگر. البته مقومات و مقتضیات زندگی امروز هم تغییر کرده و منظور بر احیا صد در صدی آنچه بوده نیست.مقصود برگرفتن حداکثری از آن هنر اهورایی است متناسب با زندگی امروز.
اینکه ما میرویم در بالا شهر و در یک رستوران شیک و گران قیمت با معماری ایرانی و سنتی که فقط در آن آجر و چوب و سنگ و آهن با ملات هنر ساخته شده است، مینشینیم و یک وعده غذا را به قیمت خون پدر میخوریم و صد عکس سلفی هم با آجرهای دیوار و تخت و پنجرههای مشبک و منحنی میاندازیم و آنوقت در نافِ بافتِ روستایی طالقان، خانهای میسازیم شهری!
خانهای که اگر ده سال هم طالقان نروید، نه آجر قرمزِ گرم در نما دارد و نه ایوانی با سقف لمبه قهوهای سوخته و نه نردههایی چوبی ناز شصت استاد نجار و نه اتاقهایی حافظ امنیت روان، با درب و پنجرههای مشبک چوب روسی، نه تنورستانی اَندود به نمای کاهگل نانو تکنولوژی و نه تخت و شبستانی که دلتان برایش تنگ شود.
امروز خانههای آنجا همان است که در اینجا... همچنان یک پذیرایی و یک آشپزخانه و سه تا اتاق و یک رنگ سفید به دیوار و مُشتی لوازم لوکس که مثال لوازم آرایش، خانه را از رخوت بیاراید.
امّا ای کاش خانههای طالقان به شکلی بنا شود که متناسب با محیط کوهستانی و برآمده از معماری با اصالت ایرانی و متناسب با فرهنگ بومی باشد. خانههایی که فرق فارقی با منازل شهر داشته باشد و در عین رعایت بهترین استاندارهای موجود، ولو شده اندکی هم به هنر آمیخته باشد. فراموش نکنیم که شادی و رضایت درونی و در توالی آن آرامش روح و روان آدمی در یک خانه، هیچ ارتباطی به تجمل آن ندارد و کسب این موهبت جز بر طریق هنر معماری با اصالت که محصول چند هزار سال تکامل در هر فرهنگی میباشد میسر نخواهد شد.
آیا رفتن از این خانه شهری به آن خانه شهری در ییلاق، نامش سفر است؟.این چه سفری است که هیچ تغییر و تحولی در وجود آدمی در آن دیده نمیشود؟.امروز استفاده از هنر معماری ایرانی در گران قیمتترین نقاط شهری تهران استارت خورده و امیدواریم هرچه زودتر به طالقان ما هم برسد.
تا بوده چنین بوده که همیشه اعتبار امور توسط قشر ثروتمند به جامعه تزریق میشود. در طالقان هم این شروع خجسته ولو بسیار محدود شروع شده است که ما میتوانیم با توجه بدان، ایصال به مطلوب را سرعت بیشتری ببخشیم.
به امید روزی که دلمان برای یک شب اقامت در خانههایمان تنگ شود .شاید خانهای بسازم فردا، خانهایی که دلم لک بزند برای دیدارش. خانهای با نمای آجرهای قرمز با بند کشی های سفید و مشکی که گویی یکدست، ردایی از خاک سرخ بر تنش پوشاندی. خانهای با ایوان و نردههای چوبی قهوهای رنگ، هنر دست استادی زبردست. خانهای که هم تنورستانی به نمای کاهگل نانو دارد و هم هیمالانی زیبا کنج حیاط. حیاطی که به چهار گوش هندسی درخت و گلکاری شده است و در میانش حوضی آبی رنگ دارد. با ایوانی که سقفش لمبههای خرمایی رنگِ شیکی کوبیده شده و در دکوراسیون داخلی اتاقهایش، آجر و سنگ و رنگ کاهگل بهکار رفته باشد. خانه، مطبخی داشته باشد با دربهای مشبک جدا شده از پذیرایی. اتاقهایی که در درون خانه، با پنجرههای منحنی به پذیرایی باز شود و شاید در گوشه آن تختی مجلل باشد که بنشینم و از پشت پنجرههای مهربان، بارش باران و برف را تماشا کنم. خانهای که هر گوشهاش نماز گزاردن، لذت داشته باشد و حداقل بکشاندم به سکوت و تفکر و اندیشه. خانهای با جادوی معماری اصیل...
خانهای خواهیم ساخت
به قلم: حامد نجاری، از روستایِ گورانِ طالقان
منتشر شده در کانال طالقانیها