سیزده به دران...
یادُش بخیر
سیزده بدران... دست به کمر پییَران
کُلمنان... یالان... جلینگ جلینگ النگوی ننه هان
دلتان با خاطرات خوش بو عزیزان
#خودتانی_هوا_ر_بودارین
یادُش بخیر
سیزده بدران... دست به کمر پییَران
کُلمنان... یالان... جلینگ جلینگ النگوی ننه هان
دلتان با خاطرات خوش بو عزیزان
#خودتانی_هوا_ر_بودارین
قدیما...
اگر یک پیرزن در آبادی و دهاتهای ما فوت میکرد، بلافاصله ده ها نفر از اقوام بالای سرش بودند.
ولی برای چندمین بار است که یک سلبریتی (آدم معروف) فوت میکند و جنازهاش بعد روزها پیدا میشود؛
زندگیِ ما معمولیها آنقدرها هم بد نیست اگر قدردان باشیم...
به قلم: آقای ح.صارمی – عکس از: آقای م. ویسانیان
#آزاده_نامداری
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویى …♡
نوروز_مبارک_و_ایام_به_کام
به دخترش میگفت: دُتر و «پََرَپاتی نیزی» تکه کلامش بود، «کلاه نماند شیرزوک» هم لقب پسرش. با اینکه 25 سال بود از ایران آمده بودند، مرتب در خانه با بچهها طالقانی صحبت میکرد و از این بابت به خودش میبالید. هر چند یادش میآمد که پسرش وقتی کوچکتر بود، قهر که میکرد برای اینکه لج بابایش را در بیارد، میگفت:
I don’t like Taleghani I like Spanish
اما همه اینها چیزی از عشق به طالقان کم نمیکرد. هر وقت فرصتی پیش میآمد، پدرخاطرات شیرینش را ورق میزد. جالب آن که 90 درصد خاطرات زندگیشان، از طالقان بود.
به یاد میآورد روزی را که سوار الاغ پدر بزرگ شده بودند و آنقدر چهارنعل رفته بودند تا صدای همه اهل محل درآمده بود و پدر بزرگ عصبانی شده و می گفت:
یا عصرهایی که سراغ گوگَل میرفتند و قبل از رفتن، پیلا ننه سفارش میکرد:
اما آنها گوش نمیکردند و بارها زمین خوردن از روی الاغِ لخت (بی پالان) را تجربه کرده بودند.
صدای مادر بزرگ هنوز در گوشش بود که:
و نان دورهای که همراهش میکرد و میگفت:
یاد میآورد روزهایی را که نقشه میکشیدند برای شبیخون به باغ همسایه. برای خوردن چهار تا کالِ سیف چه کارها که نمیکردند.
اما حالا هر چند از آن شور و نشاط خبری نیست، اما عشقِ به طالقان هنوز هم باقی است.
عشق به طالقانی که با گندمزارهایش هزاران خاطره داشت،
از گندم چینی تا کُلش بار،
از چپر سواری تا کاه بار،
از قایم شدن توی انبار کاه،
تا سوار شدن وسط میانبار.
عشق به طالقان با چشمهسارانش هنگام اویار،
از دختران کوزه به دوش تا پسران چارودار،
از پیلا چرنا تا نوبار،
از پاییز تا نوبهار.
به قلم: آقای مهدی رضاخانی، از روستایِ دُنبلید طالقان
یادش بخیر قدیما، شوق و ذوق رسیدن عید و بهار، از سه ماه قبل به خونه هامون سرک می کشید.
مادرم معتقد بود تو شلوغیهای دم عید، نمیشه جنس خوب خرید و فقط بنجله که می ریزند تو بازار. واسه همین، خرید کفش و لباس رو تو آخرهای پاییز و اوایل دی ماه انجام می داد. البته بیشتر پارچه می خرید و یک ماه تموم برامون لباس می دوخت.
بعد تو بهمن ماه تا اواسط اسفند، خونه تکونی می کرد و ده روز پایانی اسفند هم اختصاص به شیرینی پختن داشت.
اون روزا صبح که از خواب پا می شدیم، بوی خوش نون برنجی، شیرینی نخودچی و نون چاییهای مادر تو خونه پیچیده بود. مادرم فر داشت ولی فر کوچیکش جوابگوی اون همه شیرینی نبود و از یه فر دستی حلبی که بهش آپولو می گفتند هم استفاده می کرد.
آپولو خوبیش در این بود که میشد هم روی اجاق گاز قرارش داد هم روی بخاری یا حتی روی چراغ والور.
ما بچه ها هم راحت میتونستیم از دریچه شیشه ایش، توشو دید بزنیم و رنگ عوض کردن شیرینی های خوشمزه ی در حال پخت رو ببینیم.
چون شیرینیهای خونگی مادرم خیلی طرفدار داشت، مصرف شیرینی عید ما چندین برابر بقیه خونواده هایی بود که شیرینی بازاری می خریدند. حتی بعضی از فامیلای نزدیک که برای عید دیدنی میومدند، موقع رفتن یه مقداری از شیرینیهامونو با خودشون می بردند. به همین خاطر، شیرینی پختن مادر، بیش از یک هفته طول می کشید و تو تموم دَگ و دوجههای خونه، شیرینی انبار می شد. (سلطان احتکار شیرینی: مادر)
آخر اسفند که میومد، دیگه کارهای مادر تموم بودند و فقط میموند درست کردن ماهی پلوی شب عید. تدارک آتیش چهارشنبه سوری با پسر خونه و چیدن سفره هفت سین هم همیشه بر عهده ما دخترهای خونه بود.
خوشی و شادی قلبم از یادآوری این خاطرات تقدیم به مادر هنرمندم بانو میرزکی
ننه جانم سرت سلامت، جانت ساق و لبخندت پاینده
به قلم: سیده مریم قادری، اهل روستایِ اورازان
طالقانی درجی و کانال طالقانیها
پرنده ای نام؟ پری شاهرخ
محل زندگی؟ آبادی حصیران طالقان
عسکه کی بیگیته؟ خانم نادیا آقابیگی
مناسبت انتشار عکس؟ روز جهانی محیط زیست
از کی تشکر مینیم؟ پیج حیات وحش طالقان
و آخر اینکه: #طالقانی_هوا_ر_همه_جوره_
#روز_حیات_وحش_گرامی
خب به سلامتی اول اسفند ماه دی بیومی و آغاز جان کَنُشِ خانه تُکانی، رسماً اعلام گِردی.
ای اُوواره گَرده این کرونا که همه چی رِ تَهطیل کُورد اِلا این خانه تکانی ره
حَلا اوقات تلخی ناکُنین تا یه شعر که آقای شهرام صادقیان عزیز برسانده ر خدمتتان تقدیم کنیم.
🔻 شُعر مخصوصَ مردوکانی خانَه تُکانی
می توکانوم خانه رَ چون زُلزُلَه چون که خانم، کردَه اینُک وُلوُلَه
گفتَهَ پوسوت می کَنوم ای نازُنین یا میشوری، یا میسابی، یا همین
راه دیگَه، جِلِوْ پایُم نُهاد راه نَه، یُک چاه در راهُم نُهاد
او بوگوت یا هر چه مُن گویُم شود یا کو فردا مُهر مُن اُجرا شود
گفتَمُش: ای نازنینَ مَنزُلُم هر چه گویی، بی کلُک مُن تابُعُم
دیگه با مُن اینجوری گپ ها نَزُن چاکُروت هستُم، زِ مُهروت دَم نَزُن
هر چه باشو، پول مبل و البَسَه کمتر از میزان مُهر خالصَه
هر چه گویی، هر چه خواهی مُن کُنُم هر چه رَ کو خواستی مُن جمع کُنُم
شیشه رَ ، پرده ها رَ ای عزیز کل منزُل بهد آن گردَه تیمیز
آخُروش هم جای مُزد در مایی جیف میتُکانی هر چه هست در مایی جیف
با سپاس از آقای شهرام صادقیان، مدیر کانال اصیل طالقانیان
... دلنوشته ای برای بانو رقیه (شهین) شهرابی، همسر گرامی استاد غلامحسین امیرخانی که به معشوق ابدی و معبود همیشگی پیوستند.
ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی؟
مامان شهین مهربانم، فرشتهی صبوری و معرفت
سال ها شاهد بودم چگونه با عشقی بی بدیل برای استاد و شاگردان و میهمانان و علاقمندان، مثل خورشیدی گرم و بخشنده می تابیدی.
حضورت شور زندگی بود و دلت دریای وسیع مهربانی.
پر کشیدنت پایان دردهای سال ها فداکاری و مهرورزی بود اما برای ما که از حضور گرم و نوازش های مادرانه ات محروم ماندیم، داغی است سنگین و بزرگ.
رفتنت را باور ندارم که همیشه و در تمام لحظه هایم هستی و یقین دارم جای فرشته ی ای چون تو در آغوش مهر پروردگار است.
آرام بخواب که خستگی ۷۰ سال فداکاری و تلاش عاشقانه از وجود عزیزت رخت بربندد.
✍ دکتر سوگل مشایخی
متن تسلیت فرماندار طالقان به مناسبت درگذشت بانو شهرابی (کلیک کنید)
در فصول گرم و معتدل، که گوسفندان به صورت دسته جمعی در کوه به سر میبرند، دامداران فرصتی مناسب برای تولید محصولات لبنی دارند. یکی از این محصولات، پنیر است که در طالقان، به صورت پِنیر یا پِِندیر تلفظ میگردد و یکی از روشهای تولید آن به این صورت میباشد:
پس از دوشیدن شیر گوسفندان، آن را از صافی عبور میدهند تا از آلودگیها جدا شود. سپس شیر را در ظرف بزرگی گرم میکنند و بعد به آن مایه پنیر که در زبان محلی به آن رُشِه یا اَرشه گفته میشود، اضافه میکنند. حالا نوبت به پتو پیچ کردن شیر میرسد که ظرف را لایِ پتو یا شولا (لَک و لایِ خواب) میپیچند تا در جای گرم، نیم ساعت تا سه رُبع، استراحت کند!
بعد از این مرحله، پنیر به شکر ژلهای در میآید که آن را در کیسههای پارچهای ریخته و روی چوب (درست مثل عکس) آویزان میکنند تا آبِ آن جدا شود. بعد از 10 – 12 ساعت آویزان بودن، پنیرِ بدون آب را در قطعات کوچک، داخل ظروف سفالی یا گِلی و یا دَبـه ریخته و با آب و نمک میپوشانند. پنیر بایستی حداقل 40 روز در آب نمک باشد تا قابل استفاده شود.
از آبِ پنیری که در مرحله آویزان کردن از پنیر جدا شده، میتوان دو محصول دیگر تهیه کرد.
اولی لور است که با جوشاندن آب پنیر به دست میآید. (سابقاً در درجی درباره لور مطلبی منتشر کردهایم که میتوانید آن را از این لینک بخوانید.)
محصول دوم که از جوشاندن طولانی مدت آب پنیر حاصل میشود، قره قروت است که در طالقان به آن سُج میگویند.
با سپاس از سههزارکام