داستان گو و گوسفند
يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۶ ب.ظ
یه روز گِو یی پا میشکی دی نمی تانه راست گرده پاشی سر بیَسته
کشاوز دامپزشک میاره.
دامپزشک میگو: اگه تا ۳ روز دیگه گِو نتانست پاشی سر بیَسته گِو بَکوشین.
گوسفنداین گپه میشنوَ، میشو گِویی پیش میگو: راس گرد،راس گرد.
گِو هیچ حرکتی نمینه.
دومین روز، بُدِو بُدِو میشو گِویی پیش، میگو: راس گرد،راس گرد پاتی سربیَست.
بازم گِو هرکاری مینه نمی تانه بیَسته پاشی سر
سومین روز دوباره میشو میگو: سعی کن پایستی وگرنه اگه ایمروز نتانی پاتی سربیَستی دامپزشک بگوت باید بَکوشت گردی.
گِو تااین گپه میشنوَ باهزار زور و زحمت پا میَسته
فردا صبح کشاورز میشو مینه گِو پاشی سر اُستا،خوشحال میبو ومیگرده میگو:
گِوپاشی سر اُستا! باید جشن بِیریم...گوسفندَ قربانی کنین
خلاصه اینکه بد زمانه ای گردی، خودتانه نخود هر آشی نکنین
◀️ برگردان و ارسال متن: سیدمصطفی افتخاری طالقانی پراچانی
۹۵/۰۴/۱۳
مدیریت محترم سایت
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما
محمد تقوی مهر هستم مدیر واحد تبلیغات مجله خبری زیفا .
با توجه به عرصه فعالیت وبسایت شما در دنیای مجازی و به منظور گسترش فعالیت های طرفین تمایل داریم با وبسایت شما تبادل لینک داشته باشیم.
اگر مایل به ایجاد همکاری با ما هستید لطفا پس از لینک کردن ما در وبسایت خود با نام "مجله خبری زیفا "،از طریق فرم زیر تمایل خود را اعلام کنید تا ما نیز نسبت به تبادل لینک با شما اقدام به عمل آوریم.
http://mag.zefa.ir/link
فناوری اطلاعات زیفا همراه همیشگی شما